Kubernetes که بود و چه کرد؟
اولین سوالی که قراره بهش جواب بدیم اینه که در چند جمله اصلا kubernetes به چه کار آید؟
طبق چیزی که گفتیم، در معماری سرویسگرا میایم اپلیکیشن رو میشکنیم به سرویسهای کوچکتر (به اصطلاح مایکروسرویس) که هر کدوم بخشی از کار سرویس هدف رو انجام میدن. تا حالا گفتیم میایم یک مایکروسرویس و تمام وابستگیهاش رو میذاریم داخل یک کانتینر. خب همینجور که تعداد این داکر کانتینرها بیشتر میشه، مدیریتشون هم سخت میشه.
در این پست به شرح مراحل استقرار ابزارهای مانیتورینگی که در پست قبل معرفی شد میپردازیم.
(ضمنا توجه کنید که این کار به صبر و حوصله نسبتا خوبی نیاز داره چرا که ممکنه با مشکلاتی در مراحل مختلف مواجه بشید ولی مطمئنا هر مشکلی راهحلی داره که میتونید با تلاش پیدا کنید.)
چون پروژه ما قرار بود به زبان پایتون و به کمک فریمورک Django پیادهسازی بشه در گام اول تلاش کردیم که یک docker image از پروژه ساختهشده به کمک فریمورک Django بسازیم. برای اینکار ابتدا به کمک مراحل گفتهشده در لینک زیر داکر را روی اوبونتو نصب کردیم :
از اونجایی که پروژهای که میخواستیم بزنیم معماریاش قرار بود service-oriented باشه، اول سعی کردیم با خوندن مقالهها و حتی بخشهایی از کتابهای مختلف در این زمینه، دید خوبی نسبت به این معماری و چالشهاش پیدا کنیم و با چشم باز کار رو شروع کنیم.از جمله مطالبی که خیلی خوب مزیتها و دردسرهای این معماری رو گفته بود این بود :
که پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید.
بعد فهمیدیم استفاده از مایکروسرویسها چالشهای زیادی داره.